مهدی جونممهدی جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

قند عسل مامان و بابا

نیم سالگیت مبارک پسرقشنگم

ماههاوروزها وساعتهاپی هم گذشتندوپسرگل ما نیم ساله شد خدایاممنونتم که طعم مادرشدن وچشیدم و پسرم شش ماه ازبهارزندگیش گذشت چهارشنبه 11..6..94 باباجون باکیک وبادکنک وشیرینی اومدخونه ویه جشن سه نفره به مناسبت  شش ماهگی پسرمون گرفتیم..کلی بهمون خوش گذشت. وزن پسری دراخرشش ماهگی8900..قد67 هزارماشالله بهت اینم عکسای شمادرشش ماهگیت   مامان قربون اون چشات بشه پسرنازم ازبادکنک هامیترسیدی خخخ  انشالله که همیشه سالم وسلامت وشادباشی چراغ خونه ما ...
15 شهريور 1394

اولین مرواریدت مبارک قندعسل

خدایاشکرت...خدایاشکرت..خدایاشکرت پسرم داره روز به روزبزرگترمیشه ومن هنوزباورم نیست که مادرشدم درتاریخ 18..5..94 خونه مامان جون(مامان من) بودیم که خاله جونت متوجه اولین مرواریدت شد..اول باورم نشداما درست بود قد یه برنج سفیدمیزد دندونت..الهی من  فدای تو واون دونه برنجت بشم...یک هفته بعدهم دندون کناریش جوونه زدوفرداشبش تب کردی ومن تاصبح بیداربودم ودستمال نمدارمیزاشتم رووسرت..برات ایت الکرسی و چهارقل میخوندم که زودترخوب شی اخه من تحمل مریضی وبیحالی توندارم پسرم... اسهال واستفراغ هم شدی فرداش...منم ناراحت ودپرس ..ازغذاافتاده بودم وهمش برات دعامیکردم قربونت برم هیچ وقت مریض نشو... ...
15 شهريور 1394

مهدی گل مامانه...مهدی عزیزمامانه

سلام سلام صدتاسلام خوشگل مامانی سلام به روی ماه پسرنازنینم... اول ازهمه عذربه خاطرتاخیر..ازبس که شیطون ووروجک شدی وقت برای مامان نمیزاری که بیادوبلاگت واپ  کنه...دوست داری همیشه من کنارت باشم یابغلت کنم وگرنه میزنی زیرگریه که صدات تاسرکوچه میره خخ.. یه روز(94.4.15) من توی اشپزخونه بودم وداشتم ناهارمیپختم که یهوصدای گریت بلندشداومدم توواتاقت  دیدم برای اولین باردمرشدی وازشدت تعجب وترس زدی زیرگریه..بغلت وکردم وبوست کردم وخوشحال شدم که پسرم قدرتمندشده وداره کم کم اقامیشه فداش بشم من .. اینم چندتاعکس ازمهدی جونم ماشالله...هزارماشالله  الهی که همیشه زی...
15 شهريور 1394
1